کد مطلب:124402 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:115

تصریح او بر امامت برادرش، حسین
[95]-175- كلینی با سند خود از مفضل بن عمر نقل كرده است:

امام صادق علیه السلام فرمود:چون وفات حسن بن علی علیه السلام فرارسید، فرمود:قنبر! ببین آیا پشت در، مؤمنی از غیر آل محمد صلی الله علیه و آله حضور دارد؟ قنبر گفت:خدا و پیامبر او و فرزند پیامبر، از من داناترند. امام حسن علیه السلام فرمود:محمد بن علی [ابن حنفیه] را بخوان. و [قنبر می گوید:] من نزد او رفتم، و چون داخل شدم، گفت:[امیدوارم] جز خیر نباشد؟ گفتم:ابامحمد تو را می خواهد. و او - بدون آن كه بند كفش خود را ببندد - همراه من با شتاب آمد، و چون مقابل امام حسن علیه السلام ایستاد، سلام كرد. امام حسن علیه السلام به او فرمود:بنشین كه همچون تو نباید از شنیدن - سخنی كه با آن، مرده ها زنده و زنده ها مرده می شوند - غایب باشد. [ای محمد!] گنجینه ی علم و چراغ هدایت باشید كه روشنایی روز، برخی درخشان تر از برخی دیگر است. آیا نمی دانی كه خداوند از فرزندان ابراهیم، امامان را قرار داد و برخی را بر برخی دیگر برتری داد و به داود علیه السلام زبور عطا كرد؟ و از امتیازات محمد صلی الله علیه و آله نیز آگاهی.

محمد بن علی! من بر تو از حسد بیم دارم كه خدا آن را وصف كافران قرار داد و فرمود:«[بسیاری از اهل كتاب می خواهند] با وجود این كه حق بر آن ها روشن شده است، به سبب حسدی كه در دل خود دارند، شما را كافر كنند [1] ، [ولی] خدای عزتمند و باشكوه، شیطان را بر تو مسلط نساخته است».



[ صفحه 179]



محمد بن علی! آیا از آن سخنی كه پدرت درباره ی تو فرمود، نگویم؟ او عرض كرد:آری. آن حضرت فرمود:در نبرد بصره (جنگ جمل) از پدر شنیدم كه فرمود:هر كس می خواهد در دنیا و آخرت به من نیكی كند، به فرزندم، محمد نیكی كند.

محمد بن علی! اگر بخواهی از آن زمان كه در صلب پدر، نطفه بودی، خبر خواهم داد. محمد بن علی! آیا نمی دانی كه حسین بن علی علیه السلام - پس از درگذشت من و جدایی روح از بدنم - امام پس از من خواهد بود، و نزد خدای سبحان در كتاب [لوح محفوظ]، علاوه بر وراثت از پدر و مادر خود، وراثت پیامبر صلی الله علیه و آله را دارد؟ پس خدا دانست كه شما [خاندان پاك] بهترین خلق او هستید؛ لذا محمد صلی الله علیه و آله را از میان شما برگزید و محمد صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام را و علی علیه السلام، مرا و من نیز حسین علیه السلام را به امامت برگزیدم.

محمد بن علی گفت:تو، امام و وسیله ی من به محمد صلی الله علیه و آله هستی. به خدا دوست داشتم پیش از آن كه این سخن را از تو بشنوم، مرده باشم. هان! در سرم [از مهر و كمال شما] سخنی است كه دلوها نتوانند كشید، و ترانه ی بادها [ی مخالف زودگذر] آن را دگرگون نسازد. همچون نوشته ی سر به مهری كه در صفحه ی آراسته ی خوش نقش و نگار است، می خواهم اظهارش كنم ولی می بینم كتاب وحی (قرآن) و كتاب های پیشین پیامبران بر من سبقت گرفته اند، و آن سخنی است كه زبان گویا و دست نویسا از بیانش ناتوانند، تا جایی كه قلمی نیابند و كاغذها سیاه شوند و باز به فضل شما نرسند. «و خداوند این چنین، نیكوكاران را پاداش دهد، و هیچ قوامی جز از خدا نیست».

حسین علیه السلام از جهت دانش، داناترین ما و از جهت بردباری، وزین ترین ما و از جهت خویشی، نزدیك ترین ما به رسول خداست. او پیش از آفرینش، فقیه بود و پیش از آن كه به سخن آید، وحی را خواند و چنانچه خدا در كسی چیزی [برتر] سراغ داشت، محمد صلی الله علیه و آله را برنمی گزید. پس چون خدا، محمد صلی الله علیه و آله را برگزید و محمد صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام را و علی علیه السلام، تو را و تو، حسین علیه السلام را به امامت برگزیدی، ما پذیرفتیم و رضا دادیم. كیست كه به غیر حسین علیه السلام، راضی شود؟ و جز او كیست كه ما در مشكلات خود، تسلیم او شویم؟ [2] .



[ صفحه 180]



[96]-176- و نیز كلینی با سند خود از جعفر بن زید بن موسی، از پدرش و او از پدرانش علیهم السلام نقل كرده است:

روزی ام اسلم در منزل ام سلمه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و پرسید:رسول خدا صلی الله علیه و آله كجاست؟ ام سلمه گفت:دنبال كاری رفته است و هم اكنون می آید، و ام اسلم انتظار كشید تا پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض كرد:پدر و مادرم فدایت باد، ای رسول خدا! من كتاب ها را خوانده ام و پیامبران و وصی آنان را می شناسم. موسی علیه السلام در زمان حیات خود، وصی داشت (هارون) و پس از وفاتش نیز وصی داشت (یوشع)، و این چنین بود عیسی علیه السلام؛ اینك وصی تو، ای رسول خدا! كیست؟

پیامبر فرمود:ام اسلم! وصی من در زمان حیات و پس از وفاتم، یك نفر است. سپس فرمود:ام اسلم! هر كس این كار مرا انجام دهد، او وصی من است. آن گاه با دست خود به سنگریزه ای بر روی زمین زد، و آن را با انگشت خود مالید تا همچون آرد شد. سپس خمیرش كرد و با انگشتر خود مهر كرد و فرمود:هر كه این كار مرا انجام دهد، او در حیات و پس از وفاتم، وصی من است.

ام اسلم می گوید:من از محضر آن حضرت بیرون آمدم و نزد امیرمؤمنان علیه السلام آمدم و عرض كردم:پدر و مادرم فدایت باد! آیا تو وصی رسول خدایی؟ آن حضرت فرمود:آری، ای ام اسلم! سپس دست خود را به سنگریزه ای زد، و آن را همچون آرد كرد و خمیر نمود و با انگشتر خود مهر زد و فرمود:ای ام اسلم! هر كه این كار مرا انجام دهد، او وصی من است. و من نزد حسن علیه السلام - كه كودك بود - آمدم و عرض كردم:ای سرورم! آیا تو وصی پدر خود هستی؟ آن حضرت فرمود:آری، ای ام اسلم! و دست خود را به سنگریزه ای زد و همان كرد كه آن دو بزرگوار كردند.

و از نزد او بیرون آمدم، و خدمت حسین علیه السلام - كه سنش را كوچك می دیدم - رسیدم و عرض كردم:پدر و مادرم فدایت باد! آیا تو وصی برادر خود هستی؟ آن حضرت فرمود:آری، ای ام اسلم! سنگریزه ای به من بده. آن گاه مانند آن كار آن ها انجام داد.

ام اسلم زنده بود تا پس از شهادت حسین علیه السلام و برگشتن علی بن الحسین علیه السلام [به مدینه]،



[ صفحه 181]



نزد او آمد و پرسید:آیا تو وصی پدر خود هستی؟ سپس امام سجاد علیه السلام نیز همانند كار آن ها - كه صلوات خدا بر همه ی آنان باد - انجام داد. [3] .


[1] بقره:109؛ (كفارا حسدا من عند أنفسهم من بعد ما تبين لهم الحق).

[2] كافي 300:1، ح 2.

[3] كافي 355:1، ح 15.